گر تو خواهی کز شقاوت کم شود

جهد کن تا عشق افزون تر شود

تقریبا یک سال پیش قسمتی از یک اپرای عروسکی را در یوتیوب دیدم؛ دیدار شمس و مولانا. آنقدر آن ویدیو و اجرا را دوست داشتم که هی می گفتم ای کاش تهران بودم و اجرا را می رفتم.

امسال خیلی اتفاقی متوجه شدم که این اجرا در حال برگزاری است و قرار بود با ۴ نفر دیگر از دوستان به دیدن آن برویم. روز چهارشنبه و بعد از کمی معطلی متوجه شدیم که اجرا به خاطر مشکلات فنی کنسل شده و البته دو راه حل داشتیم. پس گرفتن پول یا دیدن اپرا در روز جمعه. بچه ها که وقت نداشتند ترجیح دادند پول بلیط را پس بگیرند اما من می خواستم آن چند دقیقه ویدیوی یوتیوب را زنده تماشا کنم.

امروز جمعه و با خستگی برگزاری رویداد کندو به تئاتر رفتم و البته چند دقیقه اولش را از دست دادم. از همان ابتدا موسیقی و شعر تقریبا مرا با خود برد. می توانم بگویم این اپرا برداشتی از ملاقات و آشنایی حضرت مولانا با شمس تبریزی است و خیلی نباید در آن به دنبال یک داستان بود.

انتخاب اشعار و عروسک گردانی های عالی همراه با صدای همایون شجریان و محمد معتمدی بی نظیر بود. راستش را بخواهید وسط نمایش کلی فکرهای مختلف در سرم می چرخید اما همان چند دقیقه دیدن اپرا حالم را کلی بهتر کرد.

ارزش اپرای عروسکی شمس و مولانا را وقتی بهتر درک کردم که بهروز غیب پور کارگردان اثر می گفت کار تحقیقاتی آن حدود ۱.۵ سال طول کشیده است. ساخت و طراحی صحنه و عروسک ها ۳ سال طول کشیده است و تیم هم ۱ سال برای اجرای بدون نقص اپرا تلاش کرده است.

۵.۵ سال تلاش برای ساخت یک اپرا، برای انتقال موسیقی و ادبیات به مخاطبین باید این قدر خوب از کار در می آمد. دلم می خواهد در پایان چند بیت از حضرت مولانا که از این اپرا به خاطرم مانده است را اینجا بنویسم:

گر تو خواهی کز شقاوت کم شود

جهد کن تا عشق افزون تر شود

 

عارفان زانند دائم آمنون

که گذر کردند از دریای خون

 

حق منزه از تن و من با تنم

چون چنین باید بباید کشتنم

 

نردبان خلق این ما و منیست

عاقبت این نردبان افتادنیست

 

هر که بالاتر ابله تر است

استخوان او بتر خواهد شکست

 

آزمودم مرگ من در زندگیست

چون رهی زین زندگی پایندگی ست

 

آدمی مخفی است در زیر زبان

این زبان پرده است بر درگاه جان

 

بیا تا عاشقی از سر بگیریم

جهان خاک را در زر بگیریم

 

بیا تا نوبهار عشق باشیم

نسیم از مشک و از عنبر بگیریم

 

زمین و کوه و دشت و باغ جان را

همه در حله اخضر بگیریم

می خواستم همه ی اشعارش را جایی بنویسم و داشته باشم. وقتی داشتم این متن را می نوشتم دیدم دوست بزرگواری این کار را کرده است و می توانید تمام اشعار را از لینک زیر دانلود کنید.

اشعار کامل اپرای عروسکی مولانا