دو هفتهای میشود که سرگرم خواندن کتاب به خون سردی اثر ترومن کاپوتی هستم. اگر بخواهیم کمی ساختار بندی شده درباره کتاب صحبت کنیم باید به خون سردی را یک رمان ناداستان جذاب و سترگ به حساب آورد. در ناداستان بر خلاف داستان، حوادث و اتفاقات بر پایه واقعیت است.
به خون سردی، رمان ناداستان برجسته ادبیات آمریکا
به خون سردی یکی از درخشانترین آثار ادبیات آمریکا است. ترومن کاپوتی نزدیک به ۶ سال از عمر خود را صرف نوشتن این رمان بلند ناداستانی کرده است. گردآوری تعدادی زیادی یادداشت از روزنامهها و مصاحبه با کسانی که در متن حادثه قرار داشتهاند باعث شده که کاپوتی بتواند با قلم فوقالعادهاش تمام جزئیات را کنار هم قرار بدهد و یک تصویر کامل و بی نقص از ماجرا بسازد. توصیفات و تصویرسازیها آنقدر خوب هستند که در طول رمان حس میکردم همراه با افراد درگیر ماجرا قدم میزنم.
کلاترها و قاتلها، روایت لحظهای از یک جنایت فجیع
نیمه شب پانزدهم نوامبر ۱۹۵۹ در شهر کوچک هالکام در ایالت کانزاس اعضای خانواده ی کلاتر به طرز فجیع و بی رحمانهای به قتل میرسند. خانواده کلاتر یکی از خانوادههای مورد اعتماد و سرشناس شهر بود. تا پیش از این جنایت به گفته نویسنده جنایت بزرگ دیگری در هالکوم اتفاق نیفتاده بود. اما در آن نیمه شب چهار عضو خانواده کلاتر از فاصله نزدیک با یک تفنگ شکاری مورد هدف قرار میگیرند و کشته میشوند.
کارگاهان در ابتدا هیچ انگیزه یا متهمی را برای قتل پیدا نمیکنند. خانواده ثروتمند کلاتر هیچ وقت پولی در خانه نگه نمیداشتند و دزدی به خاطر سرقت دور از واقعیت بود. از طرف دیگر اعضای این خانواده در بین مردم محلی هم بسیار مورد احترام بودند و نظریه قتل به خاطر دشمنی هم بی محل میشد.
خبر قتل کلاترها نه تنها در شهر بلکه در کل ایالات سر و صدای زیادی به پا کرد. اعضای شهر کوچک هالکام پس از جنایت دیگر به یکدیگر اعتماد نداشتند. گسترش اخبار حتی به زندانهای مختلف آمریکا هم رسید. در یکی از همین زندانها بالاخره دست مجرمین رو شد. زندانی سفیدپوستی با پلیس تماس میگیرد و میگوید حدود ۱۰ سال پیش در مزرعه کلاتر کار میکرده است. پس از اینکه از مزرعه کلاتر میرود و به کارهای دیگری مشغول میشود و در نهایت به خاطر دزدی به زندان میافتد به همبندی خود هیکاک درباره کار در مزرعه و ثروت آقای کلاتر توضیح میدهد.
زندانی گمان میکرده که آقای کلاتر در خانه خود پول نقد زیادی دارد. هیکاک در زندان نقشه قتل کلاترها را برنامه ریزی میکند اما مرد زندانی گمان میکرده که این نقشهها هم مثل انبوه لاف زدنهای دیگر زندانیها است. اما پس از آزادی دیک هیکاک به همراه دوستش پری اسمیت نقشه شان را عملی میکنند. آن ها به خاطر پول به خانه کلاتر میروند و تصمیم میگیرند که هیچ شاهدی را زنده نگذارند. وقتی همه جای خانه را میگردند و گاو صندوقی را پیدا نمیکنند، خانواده وحشت زده کلاتر را که در حمام زندانی کرده بودند به جاهای مختلف خانه میبرند و با شلیک گلوله از فاصله نزدیک خلاص میکنند.
در فصلهای مختلف کتاب، کاپوتی سعی کرده ماجرا را از دید افراد مختلف درگیر در پرونده نگاه کند. فلشبکهایی که به گذشته قاتلها، خانواده کلاتر و حتی کارگاههای درگیر پرونده زده میشود باعث میشود که خواننده درک کاملی از قضایا پیدا کند. فصل پایانی کتاب یعنی محاکمه قاتلها به نظرم از همه فصلها جالبتر بود. جایی که پای اختلالات روانی دیک و پری هم به میان آمد. در واقع آنها دلیل خاصی برای کشتن کلاترها نداشتند و میتوانستند بدون شلیک گلولهای خانه را ترک کنند. اما تحقیرها و اختلالات روانی متهمان باعث میشود در نهایت همه چهار نفر اعضای خانواده کلاتر کشته شوند. پری اسمیت مرد آمریکایی کوتاه قامت از فاصله نزدیک به همه آن ها شلیک کرده بود.
در نهایت پس از دادرسی و برگزاری چند دادگاه تجدید نظر در روز چهاردهم آوریل ۱۹۶۵ یعنی ۵ سال پس از قتل کلاترها، دیک و پری در زندان ایالتی لانسیگ کانزاس به دار آویخته میشوند.
فیلم کاپوتی درباره کاپوتی
سال ۲۰۰۵ بنت میلر فیلم ترومن کاپوتی را با موضوع زندگی کاپوتی و به تصویر کشیدن روزهای نگارش رمان به خونسردی ساخت. بازی سیمور هافمن در این فیلم برایش اسکار بهترین هنرپیشه مرد را به همراه داشت. یکی دیگر از فیلمهایی که مستقیما به زندگی کاپوتی میپردازد، فیلم بدنام است. کاپوتی خودش هم در فیلمی به اسم قتل با مرگ به کارگردانی رابت مور بازی کرده است. من هیچ کدام از این فیلمها را ندیدهام اما به نظرم فیلم سال ۲۰۰۵ فیلم خوبی باشد.
به خون سردی، یک رمان جنایی واقعی
از قلم و قدرت نویسندگی کاپوتی که بگذریم، یکی از بهترین ویژگیهای این رمان واقعی بودن آن است. به عبارت دقیقتر خواننده میداند که این حوادث ساخته ذهن کاپوتی نیست. بلکه روایت مرگ اعضای خانوادهای است که روزی زندگی میکردهاند و یک باره به طرز فجیعی به قتل رسیدهاند. همین مساله تاثیرگذاری رمان را به نظر خودم بیشتر میکند.