نام کتاب: بی حد و مرز
نام اصلی کتاب: No limits: blow the cap off your capacity
نویسنده کتاب: جان سی مکسول | Maxwell, John C
مترجم: رضا رایان راد و سید طاهر شریعت پناهی
ناشر اصلی کتاب: Centre Street
ناشر کتاب در ایران: انتشارات آریانا قلم
کتاب بی حد و مرز یا چگونه ظرفیتهای خود را افزایش دهیم؟
«چاه بکنید، باران خواهد آمد.» این جمله را در یکی از بلاگپستهای کوتاه محمدرضا شعبانعلی خواندم. به نظرم برای شروع بحث درباره کتابی که موضوع اصلیش توسعه و افزایش ظرفیتهاست، میتواند نقطه آغازی باشد.
در یک مدل ذهنی مبتنی بر رشد، به نظرم باید تلاش کنیم که از هر فرصتی برای بهبود مدل ذهنی و رشد خودمان استفاده کنیم. توسعه ظرفیتهای شخصی به نظرم یکی از بزرگترین اتفاقاتی است که میتوانیم در زندگی تجربه کنیم. ما میتوانیم مهارتهایی را یاد بگیریم که الزماً فردا (منظور دقیقاً روز بعد از امروز است) به کارمان نیاید، شاد چند ماه یا چند سال بعد بتوانیم شیرینی سختی که امروز به خودمان هموار کردهایم را دریابیم.
مهارتهایی از جنس کتابخوانی، یادگیری مادامالعمر و توسعه هر روزه خودمان از این دست مهارتها هستند. جمله چاه بکنید، باران خواهد آمد منسوب به عیسی مسیح است. ما در زندگی روزمره خودمان و در طی سالیان مختلف فرصتهای بیشماری داریم تا چاه بکنیم. البته نمیتوانیم مطمئن باشیم که همهی این چاهها روزی با آب باران پُر خواهند شد اما قطعاً در مقایسه با کسانی که چاهی را حفر نکردهاند، روی کاغذ شانس بیشتری خواهیم داشت.
دغدغه توسعه ظرفیتها باعث شد که در جستجوهایم با کتاب بی حد و مرز آشنا شوم. با نویسنده آشنایی نداشتم و در سایت آریانا قلم فهرست و بخشی از مقدمه را مطالعه کردم و به نظرم برای خریدن انتخاب خوبی بود.
در تمام مدت خواندن کتاب، مدام یادداشت برداری کردم و نکاتی که به نظرم جالب بودند و به کارم میآمدند را یادداشت کردم. دست آخر هم تلاش کردم با زبان خودم و برای خودم کتاب را خلاصه کنم و یک نمودار ذهنی از آن بکشم. با توجه به اینکه این نمودار و یادداشتها تنها برداشتهای من از کتاب هستند و نمیتوان دقت و اندیشه خوانندهای متوسط رو به پایین، را به عنوان معیار در نظر گرفت، قصد ندارم این نکات را منتشر کنم و احتمالاً به کار شما هم نخواهد آمد. این پُست صرفاً با هدف معرفی کتاب بی حد و مرز نوشته شده است.
ظرفیت؛ موضوع اصلی بی حد و مرز
کل کتاب بی حد و مرز را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد:«چطور میتوانیم ظرفیتهای خودمان را افزایش دهیم؟» نویسنده کتاب جان سی مکسول در ۳ بخش و ۲۳ فصل تلاش میکند ما را با نکات مختلف درباره ظرفیت و انتخابهایمان آشنا کند.
آیا بی حد و مرز یک کتاب علمی است؟
پاسخ کوتاه این است که خیر! کتاب بیشتر بر تجربیات شخصی مکسول بنا شده و البته مکسول بنا به هر فصل و هرجا که تحقیقات نظرش را تایید کرده، اشارهای هم به تحقیقات و سایر کتابها میکند. اما نباید انتظار داشته باشیم با یک کتاب که به روش علمی و مبتنی بر تحقیقات دانشگاهی تهیه شده، روبهرو شویم.
با توجه به این نکته به نظرم انتظار زیادی هم نباید از کتاب داشته باشیم. فرض کنید این فرصت را دارید تا پای صحبت یکی از پرفروشترین نویسندگان دنیا در حوزه رهبری و کسب و کار بنشینید و به داستان و تجربیات زندگیش گوش کنید. من از این فرصت استفاده کردم و به نظرم نکات خوبی هم مطرح کرد اما صرفاً به عنوان یک تجربه زیسته از نویسنده به آن نگاه میکنم. حرفها و نکاتی که در برخی جاها از آن استفاده خواهم کرد و برخی جاها را هم رد میکنم.
ظرفیت = آگاهی + توانایی + انتخابها؛ فرمول طلایی مکسول
کل کتاب توضیح فرمولی است که مکسول در مقدمه توضیح میدهد. او معتقد است برای توسعه ظرفیت ابتدا باید نسبت به تواناییها و محدودیتهای خودمان آگاه شویم. سپس تواناییهایی که امکان توسعه آن را داریم بشناسیم و نسبت به انتخابهای روزمرهمان در زندگی با دقت بیشتری گزینشگر باشیم تا در نهایت بتوانیم ظرفیتهای خودمان را توسعه دهیم.
مکسول تواناییهای زیر را به عنوان تواناییهایی که قابل توسعه هستند و از طرفی مهم هستند، مطرح میکند:
-
-
- ظرفیت عاطفی: توانایی مدیریت کردن ناملایمات، شکست ها، انتقادات، تغییرها و فشارها به شیوه ای مثبت
- ظرفیت تفکر: توانایی فکر کردن به ایدهها، ارزیابی آنها و مواجهه به ایدههای جدید
- ظرفیت ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران و ساختن دوستیهای بلندمدت
- ظرفیت خلاق: توانایی پیدا کردن راههای خلاق در مواجهه با مشکلات
- ظرفیت تولید: توانایی کارکردن موثر و مولد و سختکوشی تا رسیدن به نتیجه مطلوب
- ظرفیت رهبری: توانایی مدیریت کردن و الهام بخش بودن برای دیگران
-
انتخابهای روزانه
-
-
- مسئولیت پذیری: پذیرش کامل مسئولیت خود در برابر زندگی
- شخصیت: یک انتخاب هر روزه برای نمایش چهرهای که میخواهیم در ذهن خود و دیگران خلق کنیم
- برکت: باور به فراوانی فرصتها و تلاش برای کمک کردن به دیگران
- انضباط: توانایی تشخیص اولویتها و تمرکز بر کار در لحظه
- هدفمندی: تعیین اهداف برای زندگی و پیگیری منظم آنها
- نگرش: نگاه کردن به زندگی به عنوان یک مسابقه طولانی
- ریسک پذیری: خروج از ناحیه امن و پذیرفتن چالشهای جدید
- معنوی: باور به خداوند و حضور او در لحظه لحظه زندگی
- رشد: فراهم کردن محیط رشد برای خودمان و دیگران
- مشارکت: همکاری، ارزشافزایی و کمک به دیگران
-
بخشهایی از کتاب بی حد و مرز
در ادامه چند جمله از کتاب بی حد و مرز که به نظرم جالب و قابل تامل بودند را باهم میخوانیم:
«اگر بخواهی حداکثر توانت را بالفعل کنی، باید با حداکثر توان تمرین کنی.»
«هلن کلر گفته است: چیزی به نام زندگی مطمئن وجود ندارد. ماهیتاً وجود نداره. زندگی یا ماجرایی جویی دلیرانه است یا هیچ چیز نیست.»
«چیزی به نام اخلاق کسب و کار نداریم. فقط اخلاق داریم. مردم سعی میکنند از یک مجموعۀ اصول اخلاقی برای زندگی حرفهایشان، از مجموعۀ دیگری برای زندگی معنویشان و بازهم از مجموعۀ دیگری در خانه برای خانوادهشان استفاده کنند. این آنها را با مشکل مواجه میکند. اخلاقیات اخلاقیات است. اگر کسی بخواهد اخلاقی باشد، آن را براساس یک استاندارد در کل زندگی اجرا میکند.»
«میگویند آغاز کردن نیمی از مبارزه است. مخالفم. آیا هیچ وقت مسابقهای را دیدهاید که در آن یک دقیقه بعد از شروع، بوق پایان به صدا درآید و بازیکنان برای گرفتن جام قهرمانی صف بکشند؟ البته که نه! هر کسی میتواند شروع کند. همه تا آخر در بازی نمیمانند.»
«زندگی جایی بین محدوده امن و رویاهایتان رخ می دهد.»
«با بیشینه ساختن مداومِ ظرفیتِ امروز در این حوزه ها، شما قابلیت آینده را افزایش خواهید داد.»
«شاید این لطیفه را دربارۀ زنی که پیش بهترین دوستش درد دل میکرد که «همۀ دنیا علیه من است!» شنیده باشید. دوستش سعی کرد دلداریاش دهد. جواب داد، «اینطور نیست. همۀ دنیا علیه تو نیست. همۀ دنیا اصلاً تو را نمیشناسد.»
«هرگز نمیخواهم هیچ رابطهای را مفروض بدانم. هرگز نمیخواهم فرض کنم که رابطهای امتیازاتی به من میدهد که از آنِ من نیست. فرض کردن رابطه را میکُشد. باید آگاهی را جایگزین آن کرد. اگر میخواهید ظرفیت ارتباطیتان را افزایش دهید، باید دائماً به این مسئله آگاه باشید که روابط هرگز یکسان باقی نمیماند. روابط بهخودیخود هم دوام پیدا نمیکند. روابط نیازمند نگهداری و مراقبتاند. و باید دربارۀ ارزشافزایی عزم جدی داشته باشید تا همچنان در زندگی دیگران مثبت باقی بمانید.»
«هر وقت موفقیتی کسب میکنیم، این وسوسه وجود دارد که حس امنیت کاذب ما را به خواب ببرد و باور کنیم به مقصد رسیدهایم. اما بزرگترین مانع برای موفقیت مداوم اتکا کردن به موفقیت گذشته است.»
«سربالایی دشوار است. حرکت در سربالایی مستلزم هدفمندی، انرژی، عزم، سختکوشی، و ثبات و پایداری است. مستلزم این است که نیمنگاهی به تصویر کلی داشته باشید، عزم و اراده داشته باشید، جوهرۀ خود را به نمایش بگذارید و وقت صرف کنید. معمولاً کار درست و کار دشوار یک چیزند.»
«به چیزهای خوب نه بگویید تا بتوانید به بهترینها بله بگویید.»
کتاب بی حد و مرز برای چه کسانی مناسب است؟
به نظرم کسانی مثل من که به توسعه فردی علاقهمند هستند، بی حد و مرز یک انتخاب خوب است. احتمالاً شما هم میتوانید از توصیههای مختلفی که در هر فصل کرده، برخی را بپسندید و در زندگی خودتان به کار ببرید. برای مثال این نگرش مکسول برای من جالب بود.
«دو عدد را برای هرکسیکه ملاقات میکنم در نظر میگیرم. اولی عدد باور من برای آنهاست. اسم این کار را گذاشتهام ده گذاشتن روی سر افراد. هرکسی را ۱۰ بالقوهای (در مقیاس ۱ تا ۱۰) میبینم. تصمیم گرفتهام این کار را بکنم تا با همۀ اشخاص خوب رفتار کنم. میدانم که بیشتر افراد هم خود را به سطح انتظاری که از آن داریم میرسانند، پس وقتی همه را ۱۰ ببینم، برای هر شخصی فضایی باز میکنم تا خود را به آن سطح ارتقا دهد.
عدد دومِ با افراد مبتنی بر تجربۀ شخصی و تعاملم با آنهاست. این را عدد تجربۀ خودم با آنها مینامم.»
اما یک نکته کتاب برایم آزاردهنده بود، اینکه مکسول جا و بیجا مدام از خودش تعریف میکند. البته با توجه به اینکه کتاب بر اساس تجربیات و خاطرات او نوشته شده، این مورد قابل قبول است اما ای کاش نویسنده کمتر از خودش تعریف میکرد.