امشب هوای شعر به سرم زد و به یاد این شعر شیخ اجل افتادم. سعدی استاد به تصویرکشیدن لحظات عاشقانه است:
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند استادهام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقهام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بیوفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
کان کافر اعدا میکشد وین سنگدل احباب را
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
«سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را
سلام
چه شعر قشنگی.
ممنون از آقای سعدی برای سرودنش و ممنون از تو که اینجا منتشرش کردی.
من گاهی توی شعرها دنبال عبارتهایی میگردم که تو مکالمههای روزمره بتونم ازش استفاده کنم و شعرهای سعدی از این جهت واقعا غنی هستن. مثلا این مصرع «اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را» چه قدر خوبه برای دم افطار وقتی یه نفر داره شربت رو میاره.
یا مثلا «شب خوش بگفتم خواب را» چه تعبیر خوبیه برای بیخوابی.
سلام عادله
ممنونم از نظرت. خیلی خوب به یکی از ویژگی های شعر سعدی اشاره کردی. خیلی از ضرب المثل هایی که ما به کار می بریم از سعدیه. در حقیقت خیلی وقت ها حتی نمی دونیم این ضرب المثل ها یا اصطلاحات عامیانه از سعدیه. سعدی به قول همایون کاتوزیان شاعر عشق و زندگیه. عاشقانه ترین غزلیات تاریخ ادبیات فارسی رو سروده و در گلستان و بوستان ظریف ترین عادت های اجتماعی رو بررسی کرده. الحق که خودش بهترین توصیف رو درباره خودش گفته: سخن ملکی است سعدی را مسلم.