در این حوالی صدای آزادی‌خواهی شنیده می‌شود. چنان‌که ۴۳ سال پیش هم شنیده می‌شد و شد آن‌چه که همه می‌دانیم. حالا نسلی دیگر به دنبال آزادی است. اما آزادی چطور به دست می‌آید و از همه مهم‌تر چطور می‌توان از آزادی مراقبت کرد.

من در این نوشته می‌خواهم برداشت خودم را از کتاب در برابر استبداد نوشته تیموتی اسنایدر بنویسم. از راه‌هایی که او نشان‌مان می‌دهد.

تیموتی اسنایدر کیست؟

تیموتی اسنایدر متخصص تاریخ اروپا است. او مقالات و سخنرانی های متعددی درباره اروپای شرقی و هولوکاست انجام داده. یکی از دلایل شهرت تیموتی اسنایدر آنطور که کتاب میگوید مخالف شدید او با نامزدی ترامپ در ایالات متحده بود. اسنایدر معتقد بود که ترامپ می‌تواند آزادی آمریکا را به خطر بیندازد و بارها در پست‌ها و مقالات خود به او تاخته است.

از دیگر کتاب های او میتوان به «سرزمین خون» اشاره کرد. او در کتاب در برابر استبداد، ۲۰ درس درباره مبارزه با نظام های دیکاتوری میدهد. ۲۰ درسی که اساساً بیش‌تر شخصی است و البته میتواند تا حدی ساز و کارهای یک نظام توتالیتار را مشخص کند.

ایده اصلی کتاب در برابر استبداد چیست؟

ایده اصلی در برابر استبداد، درس گرفتن از تاریخ است. نظام های توتالیتار به باور اسنایدر و تحقیقات او و همچنین شواهدی که در کتاب می آید، عملکرد مشابهی دارند. من چند نمونه از این مشابهت ها را در ادامه مطرح می‌کنم.

·         وضعیت اضطراری؛ آزادی نخستین قربانی

عموماً نظام‌های توتالیتار به ایجاد بحران نیاز دارند. برای توجیه فضای امنیتی آن‌ها نیاز دارند تا با ایجاد حوادثی یا بزرگ‌نمایی یکسری حوادث آزادی فردی افراد را به خطر بیندازند.

در سال ۱۹۳۳ رایشستاگ (Reichstagsbrand) ساختمان مجلس آلمان به آتش کشیده شد. حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان که قدرت را در دست داشت به هیتلر اجازه داد که وضعیت اضطراری اعلام کند. این وضعیت تا پایان جنگ جهانی دوم به مدت ۱۵ سال ادامه داشت.

در این وضعیت اضطراری نیروهای امنیتی نازی می‌توانستند فراتر از قانون هر کسی را بازداشت، شکنجه و به قتل برسانند. هیتلر به این حمله نیاز داشت تا بتواند قدرت خودش را تقویت و تثبیت کند. احتمالاً حالا بهتر می‌توانیم معنی عبارت «وضعیت حساس کنونی» را درک کنیم!

·         اضمحلال کلمات؛ بزرگ‌ترین خیانت نظام‌های استبدادی

محمدرضا شعبانعلی درباره استحاله کلمات نوشته دقیقی را در وبلاگ خود منتشر کرده است. من فقط یک مثال از متن کتاب برای درک بهتر اضمحلال کلمات می‌آورم.

«ویکتور کلمپرر، محقق ادبیِ یهودی‌الاصل، با دانش زبان‌شناختی‌اش برابر پروپاگاند نازی ایستاد. او پی برده بود که چطور هیتلر در ادبیات و واژگانش اپوزیسیون مشروع را طرد و رد می‌کند: ملّت همواره به معنای بعضی مردم بود و نه باقی و رویارویی همیشه به معنای نزاع است و هر تلاش مردمان آزاد برای درک متفات جهان به معنای توهین به رهبر.»

«هوشمندترین نازی‌ها، یعنی کارل اشمیت، نظریه‌پرداز حقوق، با زبانی ساده جوهر حکمرانیِ فاشیستی را توضیح داده بود. او گفته بود که راهِ از میان برداشتن همه‌ی قواعد تمرکز بر استثناءهاست.»

۵ نکته ای که من یاد گرفتم

در ادامه ۵ نکته که به نظرم بسیار اهمیت داشتند را با ارجاعات به کتاب و بر اساس برداشت شخصی خودم مطرح می‌کنم.

۱.        اطلاعات پیش دستانه؛ برقصید اما خوش‌رقصی نکنید

در نظام های دیکتاتوری عموماً افراد به سمت اطاعت پیش‌دستانه می روند. یک داستان جالب چند روز پیش در لینکدین خواندم که به نظرم میتواند حق مطلب را درباره اطاعت پیش‌دستانه بیان کند.

«زن و شوهر جوانی در یک کوچه خلوت اسیر چند لات می‌شوند. لات‌ها از زن می‌خواهند که برایشان برقصد تا بتوانند از کوچه عبور کنند. زن شروع به رقصیدن می‌کند و ماجرا ختم به خیر می‌شود. زن پس از خلاصی از دست لات‌ها به شوهرش می گوید: مجبور بودم این کار رو بکنم تا خلاص بشم.

شوهرش بهش میگه آره شرطشون رقصیدن بود نه خوش رقصی. اونا نمی‌دونستند که توی رقص مهارت داری، می‌تونستی با چندتا حرکت دست تموم کنی و نیازی به یک ساعت سینه لرزوندن و باسن چرخوندن نبود. تو خوش رقصی کردی چون خودت می‌خواستی.»

جالب اینجاست که بعدها در دادگاهی مثل محاکمه سران آلمان نازی، آنها می‌گویند که فقط دستور را اجرا کرده‌اند. در همین رابطه پیشنهاد می‌کنم مطلب مقاله آزمایش زندان استنفورد را مطالعه کنید. این آزمایش تاحد خیلی خوبی می‌تواند اطلاعات پیش‌دستانه و فراتر از اطاعت را تشریح کند.

۲.      به کلمات توجه کنید؛ واژه ها در خطر ترور هستند

کلمات ابزار برقراری ارتباط انسانی هستند. بی‌پرده می‌توان گفت که نظام‌های تمامیت‌خواه کلمات را به گند می‌کشند. یکی از پیشنهادات کتاب این بود که زبان خاص خودتان را داشته باشید. به کلمات حساس باشید و نگذارید معنی که دیکتاتورها می‌خواهند به ذهن شما هم رسوب کند.

۳.     مطالعه کنید، تلویزیون را فراموش کنید

تلویزیون و رسانه‌ها در کشورهای بسته ابزاری برای توسعه تفکر حاکمیت است. عملاً چون رسانه آزادی وجود دارد، هر رسانه خواه یا ناخواه همان تفکر موجود را تبلیغ می‌کند و شما را با بمباران اطلاعاتی تسخیر می‌کند.

بهترین راه در این شرایط کنارگذاشتن تلویزیون و رهایی از این خلسه جمعی است. مطالعه کتاب‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی می‌تواند دید خوبی نسبت به شرایط در اختیار شما قرار دهد.

۴.      زندگی در اتاق شیشه‌ای

چندماه قبل معلمی به من و همه شاگردانش توصیه کرد که در اتاق شیشه‌ای زندگی کنیم. منظور از اتاق شیشه‌ای، گزک ندادن به دست کسانی است که به دنبال بهانه می‌گردند.

در نظام‌هایی که قانون وجاهتی ندارد، به راحتی می‌توان هر شخصی را متهم و بازخواست کرد. زندگی در اتاق شیشه‌ای خصوصاً از جنبه مالی می‌تواند دست دیگران را برای برخورد با شما ببندد. از طرف دیگر باید سعی کرد در این نظام‌ها و در حداقل‌هایی آزادی را به دست آورد. نباید گذاشت که سیستم حاکم تا زیر تخت‌خواب آدم‌ها هم نفوذ کند.

۵.     با دیگران دست بدهید و با استبداد مبارزه کنید

شاید عجیب باشد اما بله لطفاً با دیگران دست بدهید و به آن‌ها لبخند بزنید. توتالیتریسم سعی می‌کند آدم‌ها را از هم جدا کند. در چنین نظامی گاهی اوقات یک لبخند ساده به دیگری یا دست دادن با آدم‌ها یا حتی یک نگاه گرم هم می‌تواند نوعی مبارزه با وضع موجود باشد.

اشارات تاریخی و سیاسی کتاب

عمده اشارات کتاب در برابر استبداد مربوط به آلمان نازی و کشورهای اروپای شرقی است. اسنایدر در این کتاب هم بارها اشاراتی به ترامپ می‌کند و در واقع برابرنهادهای رفتارهای دیکتاتوری را در رفتار ترامپ پیدا می‌کند.

کتاب در برابر استبداد؛ شروعی برای شناخت نظام‌های توتالیتار

به نظرم برای اهالی خاورمیانه شناخت کارکرد استبداد اهمیتی دوچندان دارد. اول این‌که بدانیم استبداد چطور عمل می‌کند و دوم تاریخ. تاریخ می‌تواند راه مبارزه و انگیزه‌ای فردی باشد برای مبارزه فردی در حد وسع خویش. شخصاً از مطالعه کتاب در برابر استبداد لذت بردم و شاید این کتاب با ارجاعات متعدد خودش پلی باشد برای شناخت دقیق‌تر کارکرد نظام‌های توتالیتر.

 

برچسب گذاری شده در: