چطور میتوان فروپاشی یک ذهن را روایت کرد؟ وقتی درباره پیری، آلزایمر و زوال عقل صحبت میکنیم، نوشتن از آنها و تعریفشان ساده است اما کمتر میتوان آن را نمایش داد. در واقع بیان هنری آنها، نیاز به ایده و اجرایی قوی دارد.
«پدر» ساخته فلوریان زلر به نظرم بهترین اثری است که توانسته «فروپاشی ذهن» را به تصویر بکشد. فیلم با پلانی شروع میشود که «الیویا کلن» در نقش «اَن» به خانه پدرش، «آنتونی» با بازی شگفت «آنتونی هاپکینز» میرود. «شگفت» را با دقت نوشتم، چون بخش زیادی از موفقیت روایی فیلم مدیون بازی تاثیرگذار هاپکینز» است. آنتونتی پیرمردی است که به تازگی پرستارش را فراری داده و «اَن» میخواهد پرستار جدیدی را استخدام کند.
تا اینجا همه چیز عادی است و ببیننده باور میکند که احتمالاً در طول فیلم با یک داستان ساده و سرراست سروکار خواهد داشت اما بلافاصله با تغییر کاراکترها و وسایل آپارتمان «آنتونی» متوجه میشویم که با داستانی ساده سروکار نداریم. با توجه به اینکه ممکن است بخواهید فیلم را ببینید، ترجیح میدهم آن را «اسپویل» نکنم. «پدر» به واسطه بازی درخشان «هاپیکینز» و به «تصویر کشیدن اضمحلال ذهن» از یک فیلم درام فراتر میرود؛ در واقع به یک فیلم ماندگار در ذهن مخاطب تبدیل میشود، فیلمی که میتواند همیشه تصویری از یک فروپاشی را در خاطر ببینده حک کند.
این فیلم به کارگردانی «فلوریان زلر» ساخته شده که خود نویسنده اصلی اثر است. من نمایشنامه «پدر» را نخواندهام اما بعد از دیدن فیلم تصمیم گرفتم هر کار و اثری که از «زلر» دیدم را بدون تردید بخوانم؛ چون ایده «پدر» و اجرای کمنظیر آن کار هر نویسنده و کارگردانی نیست.
یکی دیگر از ویژگیهای «پدر» که حسابی دلنشینش کرده بود؛ انتخاب لوکیشن بود. همه ماجرای پدر در یک آپارتمان روایت میشد و از دو جهت برای من بسیار هوشمندانه بود. اول اینکه خود این آپارتمان و بستهبودن فضا به مفهوم فیلم ربط پیدا میکرد و دوم اینکه خواننده را به «منظر روایت راوی» نزدیک میکرد. در واقع خواننده نیز همراه با راوی در آپارتمان میماند و تنها به تماشای تصویری از پنجرهای که رو به بیرون بود، اکتفاء میکرد. امیدوارم بازهم فلوریان زلر باز هم فیلم بسازد.