امشب هوای شعر به سرم زد و به یاد این شعر شیخ اجل افتادم. سعدی استاد به تصویرکشیدن لحظات عاشقانه است:

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را

 

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

 

هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد

چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

 

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را

 

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

 

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را

 

امروز حالی غرقه‌ام تا با کناری اوفتم

آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

 

گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی

کان کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را

 

فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او

آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را

 

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»

ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

علی سمیعی

درباره نویسنده

سلام، من علی سمیعی هستم. فارغ‌التحصیل کارشناسی مدیریت صنعتی دانشگاه تهران که از سال ۱۳۹۸ به صورت جدی در حوزه بازاریابی محتوا متمرکز بر موتورهای جستجو (سئو) فعالیت می‌کنم. در طی سال‌های گذشته افتخار داشتم که در مجموعه‌های نظیر آژانس خلاقیت وب‌سیما، آکادمی وب‌سیما، پلتفرم زبان اُتیچر و چندین پروژه سئو حضور داشته باشم. در حال حاضر در آژانس هواپیمایی طاهاگشت به عنوان مدیر سئو فعالیت می‌کنم. در کنار بازاریابی به دنیای تئاتر، نمایش و ادبیات بسیار علاقه‌مند هستم و تحصیلات تکمیلی خودم را در رشته ادبیات نمایشی در دانشگاه تهران به اتمام رسوندم. در این وبلاگ درباره موضوعات مختلفی می‌نویسم. برای ارتباط با من، در تلگرام یا لینکدین می‌تونید پیام بذارید.