بیژن نجدی، شاعرترین داستاننویسی است که تا به حال خواندهم. اول به این وصیت که در صفحات اول «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» نگاه کنیم: نیمی از سنگها، صخرهها، کوهستان…
از آلاحمد روشنفکر (؟) بدم میآید. جلال از تبار دههی ۴۰ شمسی بود که آرزویش بازگشت به خویشتن و مبارزه با غربزدگی است. کتاب غربزدگیش سالادی از کلمات بیمعناست که…
گرما، بیبرقی و بیاینترنتی چاشنی روزهای داغ تابستان ۱۴۰۴ است. امّا بدون کار، دیدن و شنیدن حداقل من یکی نمیتوانم از این روزها عبور کنم. آینده مبهم است اما تلاش…
احتمالاً اگر از من یا شما بخواهند درباره پدر و مادرمان چند خطی بنویسیم به دو گروه تقسیم میشویم. گروهی که یکسره دست به ستایش والدین میزند. این گروه میتواند…
مونتنی یکی از مهمترین چهرههای پیشامدرن است. کسی که خودش را موضوع نوشتن قرار داد. شاید بیراه نباشد اگر امروز ما دست به قلم میبریم و درباره تجربهها، ترسها، ایدهها…
زنهار، از آدمیان هیچکس را تا آن زمان که پای بر روی خاک دارد نیکبخت مشمارید. (از نمایشنامهی زنان تروا، اوریپیدوس، ترجمهی عدالله کوثری، ص ۳۸۴) هیچ چیز قطعی نیست،…
گزارش هفتگی (دیدهها، شنیدهها و خواندهها) این اولین گزارش هفتگی است که در وبلاگ منتشر میکنم. از کتابها، فیلمها، موسیقی و تمام جزئیاتی مینویسم که برایم جالب بوده. ایران روزهای…
امروز یک تدتاک تماشا کردم که ساده، عمیق و صمیمی بود. احتمالاً اگر اهل نمایشنامهخواندن باشید، نام نغمه ثمینی را شنیدهاید. خیلیها او را با سریال شهرزاد میشناسند(نویسنده فیلمنامهی شهرزاد)….