گرما، بی‌برقی و بی‌اینترنتی چاشنی روزهای داغ تابستان ۱۴۰۴ است. امّا بدون کار، دیدن و شنیدن حداقل من یکی نمی‌توانم از این روزها عبور کنم. آینده مبهم است اما تلاش می‌کنم جوری زندگی کنم که اگر نرسیدم، حسرت‌ها و کارهای نکرده کم‌تری داشته باشم.

نوشتن: کلاس‌های ته‌رنگ و برگ

یک‌شنبه اولین جلسه کلاس رقص با ایده شمیم مستقیمی برگزار شد. درباره جستار نکات ارزشمندی را یاد گرفتم و برای این هفته هم قرار است یک چند موضوع جهت نوشتن انتخاب کنیم. یک ایده از جزئیات که به تدریج تکمیل شود و شاید بتوان اسم مقاله یا جُستار را روی آن گذاشت. درباره مونتنی حرف زدیم و این‌که او اولین کسی بود که تجربه‌ی زیسته‌ی خودش را ملات نوشتن کرد. نکته جالب کلاس برای من این بود که نظریه‌های جُستار بعدها در دهه‌ی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در مکتب فرانکفورت شکل گرفت.

بنیان‌گذاران نئومارکسیست مکتب فرانکفورت معتقد بودند که مقاله‌های رسمی دانشگاهی دست و پای آدم‌ها را می‌بندد. آن‌ها به سیاق سنت چپ که همه چیز را به مبارزه طبقاتی خلاصه می‌کند، معتقد بودند کسی که ایده دارد، نباید پاگیر قوانین سفت و سخت آکادمیک شود و باید بتواند به هر شکل که خود می‌پسندد در قالبی جدید حرف‌ها و ایده‌هایش را مطرح کند.

والتر بنیامین از جمله اعضای این حلقه بود که خودش جُستارنویس قهاری است و حتی اگر مثل من با عقاید مارکسیستی و سوسیالیستی همسو نباشید، بازهم می‌توانید از نوع نوشتن و فکر کردن بنیامین ایده گرفت.

کلاس‌های سه‌شنبه برگ با موضوع کشف صدای شخصی در نوشتن هم آغاز شد. بهار ۱۴۰۴ برای اولین بار در کلاس خانم فردوسی شرکت کردم. معمولاً آن‌هایی که خوب می‌نویسند، مدرس‌های خوبی نیستند اما به نظرم مهراوه فردوسی هم خوب می‌نویسد و هم معلم خوبی است. یک کلاس کارگاهی که درباره ادبیات واقعیت‌بنیاد است و فرصت داریم متن‌هایی که نوشته‌ایم را کنار هم بخوانیم.

در کنار این دو کلاس عملی، افتخار داشتم که در کلاس آقای دکتر محمد ضمیران هم شرکت کنم. عنوان کلاس «پژواک فلسفه در ادبیات» است و قرار است تبار ادبیات از منظر فلسفه را بررسی کنیم. کلمه «افتخار» را به عمد استفاده کردم، چون شیفته سواد و تسلط آقای ضمیران بر فلسفه و هم‌چنین طرح درس شدم.

کتاب هفته؛ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

مفصل درباره کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» نوشتم. یکی از بهترین مجموعه داستان های کوتاه ایرانی با نگاه شاعرانه و تعبیرات بکری که مختص بیژن نجدی است. کتابی که هر سطر و واژه‌ش دریایی از معانی و لذت را به ذهن منتقل می‌کند. به نظرم حتی اگر مخاطب جدی ادبیات نیستید، بازهم یوزپلنگانی که با من دویده‌اند می‌تواند ذهن را پرواز دهد و یک جور صدای شخصی متفاوت از تمام صداهایی که تاکنون شنیده‌ایم را گوش کنیم.

فیلم هفته؛ باشو غریبه کوچک

این هفته فیلم باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی را تماشا کردم. فیلمی که چندسال پیش دیده بودم اما کارهای بیضایی جوری است که هر بار دیدنش می‌تواند مو به تنت سیخ کند و نکات جدیدی داشته باشد. باشو داستان پسرک کوچکی است که در دوران جنگ به شمال می‌رود و پس از گذراندن اتفاقات عجیب و غریب پدر و مادری تازه پیدا می‌کند یا خانواده‌ای او را به عنوان یک عضو جدید می‌پذیرد. نگاه انسانی و ضدجنگ بیضایی که چهره‌ی واقعی جنگ را ترسیم می‌کند، در کنار فضاسازی های شگفت‌انگیز و بازی درخشان سوسن تسلیمی این فیلم را به یکی از بهترین فیلم هایی تبدیل کرده که بد نیست هر چند وقت‌یک‌بار به آن برگردم. خصوصاً در روزهایی که جنگ را از سر گذرانده‌ایم و شبح آشفتگی و جنگ هر لحظه بر سرمان پرواز می‌کند.

سامورایی: مهندس و آکادمی وب‌سیما

حدس می‌زنم در آینده هم هیچ وقت نمی‌توانم جنس تجربه کاری و عاطفی که در وبسیما تجربه کردم را جایی دیگر تجربه کنم. روز خداحافظی از وب‌سیما (۳ سال پیش) توی اینستاگرامم نوشتم، من تکه‌ای از قلبم را این‌جا گذاشتم و هنوز هم معتقدم که یکی از بهترین دوره‌های کاری و زندگی‌‌م را تمام کرده‌م. همین‌ها در کنار خلاقیت و روزآمدی مهندس امین اسماعیلی، باعث شده که همیشه پای ثابت دوره‌ها باشم و بعد از هر دوره به ذهن خلاق مهندس اسماعیلی و عشق عجیب‌شان به معلمی غبطه بخورم.

روز جمعه دوره یک‌ساله سامورایی به اتمام رسید. دوره‌ای که البته در بین فشردگی کارها نتوانستم همه‌ی آن را مشاهده کنم اما هر بار که بخش یا بخش هایی از آن را دیدم گرهی از ذهنم باز شد و فرصت‌های جدیدی برای خلق ارزش و کسب درآمد پیدا کردم.

سایبورگ: حس ساختن اولین ابزار آنلاین

ورکشاپ سایبورگ، یکی دیگر از کارگاه‌های متفاوت آکادمی وب‌سیما، ساختن ابزار با کمک هوش مصنوعی به اتمام رسید و من اولین ابزار آنلاینم را بدون یک خط کد نوشتم. حس جالبی داشت و دنیایی از ایده ها را در ذهنم باز کرد. از ابزارهای کوچک و شخصی تا ابزارهای بزرگ. هنوز کمی کار دارد اما دوست دارم به صورت رایگان همین‌جا منتشر کنم و مراحل ساخت از ایده تا عمل را توضیح دهم.

سایبورگ؛ ساختن ابزار با هوش مصنوعی در آکادمی وبسیماجای خالی همکاران؛ تعدیل برای مانده‌ها سخت‌تر است

هفته‌ی گذشته جمعی از همکارانم در پروژه‌ها و شرکت‌های مختلف به اجبار از کار کنار رفتند. هر بار که جای خالی‌شان را می‌بینم، به این فکر می‌کنم که تعدیل برای کسانی که مانده‌اند سخت‌تر است. جای خالی آدم‌ها، خاطرات ساخته‌شده و نکاتی که از هر کدام‌شان یاد گرفتم برای همیشه در ذهنم می‌ماند. امیدوارم در یک فرصت دیگر بتوانم با همکاران دوست‌داشتنی سابق، فرصت همکاری داشته باشم.