نمایشنامه بر اساس دوشس ملفی نوشته نغمه ثمینی و محمد رضایی‌راد است. آن‌گونه که نویسندگان در مقدمه توضیح می‌دهند یک برداشت و بازنویسی از نمایشنامه دوشس ملفی نوشته جان وبستر از نمایشنامه‌نویسان دوره الیزابتی و جاکوبی(منظور از دوره جاکوبی سال های ۱۶۰۳ تا ۱۶۲۵ و به قدرت رسیدن جیمز اول پس از ملکه الیزابت) است. وبستر همزمان با شکسپیر بوده و مانند بسیاری از نویسندگان هم‌عصر ویلیام زیر سایه اسم و نبوغ او قرار گرفته است.

من چند دیالوگ از این کتاب رو این‌جا نقل می‌کنم و پیشنهاد می‌کنم اگر به مطالعه نمایشنامه‌ها علاقه دارید این کتاب رو هم در فهرست خودتون داشته باشید.

بوزولا: 

به هنگام قضاوت می‌توانید با لبخندتان مجرمان را به دار بیاویزید؛ و با اخمتان آنان را از چوبۀ دار رهایی بخشید. بگذارید ببینم، چهره‌تان که برای چنین مقامی بسیار شایسته است، و کلاه قضاوتتان گوش‌هایتان را خوب نمایش می‌دهد. (صفحه ۴۱)

کاردنیال: به چه نیرنگی توانستی بدون او به رُم بیایی؟ 

جولیا: خب، سرورم، به او گفتم برای عرض ارادت به قدیس سن مارکو می‌روم. 

کاردینال: در تاریخ مسیحیت، از صدر آباء کلیسا تاکنون، هرگز نام چنین قدیسی به گوشم نخورده. 

جولیا: خب به گوش او هم نخورده. 

کاردینال: زن نیرنگ باز! (صفحه ۵۱)

بوزولا: دربارۀ نقاب دو نظر وجود دارد؛ ما یا نقابی را برمی‌گزینیم که به ما شبیه است و یا آنی را برمی‌گزینیم که هیچ شباهتی به ما ندارد و ما می‌خواهیم شبیه او باشیم. شما از کدام یک از این دو دسته هستید؟ (صفحه ۶۳)