برای من که علاقه زیادی به داستان دارم، قرنطینه بهترین فرصت برای داستان خوانی بود. شماره ۵ سان با موضوع دلخوشی اسفندماه ۹۸ منتشر شد. دقیقا در آخرین روزهای سالی که چه به لحاظ جمعی و چه به لحاظ فردی لحظات بسیار تلخی را تجربه کردیم. از سیل اول سال ۹۸ تا آبان خونین و آن ۱۷۲ نفری که هیچ وقت پایشان به زمین نرسید. طرح جلد این شماره را خیلی دوست داشتم. جنگلی که درخت هایش قطع شده و مردی که مبهوت مانده و نمی داند حالا دیگر باید به چه چیزی دلخوش باشد؟

هر روز سال ۹۸ به خودمان می گفتیم که بالاتر از این دیگر نخواهد آمد اما دیدیم. سان دلخوشی روایتی از است از دلخوشی های افراد مختلف. بخشی از نوشته محمدمیرزاخانی که دلخوشی را در تاریخ ادبیات فارسی یافته را اینجا می نویسم:

خیام گاه به دیده ی انکار یا تشکیک به دنیای آن سری می نگرد و می گوید نمی ارزد که با اندیشه ی دنیای آن سو دنیای این سو را خراب کرد. باید شاد بود و شاید زیست و از مواهب این دنیا کمال استفاده را برد. چرا که حتی اگر آن دنیایی هم باشد، هیچ معلوم نیست که حتما بهشت نصیب شود: ( ای دل تو بر اسرار معانی نرسی/ در نکته ی زیر کان دانا نرسی// اینجا به می لعل بهشتی می ساز/ کآنجا که بهشت است رسی یا نرسی.) و گاهی در سرخوشانگی های خود بی پرواتر فریاد می زند: ( گویند کسان بهشت با حور خوش است/ من می گویم که آب انگور خوش است// این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار/ کآواز دهل شنیدن از دور خوش است.) ( بیان تصویری این اندیشه در فیلم باد ما را خواهد برد زنده یاد کیارستمی دیدنی است.) پس باید نقد دنیا را چسبید و به قدر توان لذت برد. رباعیات خیام حکمت نامه ی سرخوشانه زیستن است.

سعدی هم در ستیز با آنهایی که نظربازی و سرخوشی با معشوقکان را حرام می دانند می گوید: ( جماعتی که نظر را حرام می دانند/ نظر حرام بکردند و خون خلق حلال.) همو سر پیری- که دیگر با مویی برنمی آید- با جوانی افتاده که زنجیر می گسلد: ( با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را / جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را.) و علی رغم این جهلی که بر آن تاکید می کند، هم نوا با خیام اصرار دارد که: ( روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست/ نقد را باش ای پسر که آفت بود تاخیر را.) دم را غنیمت بشمار و شادی کن. غزلیات سعدی و شیوه ی زیست خود او کتاب راهنمای سرخوشان همیشه عاشق است.