دیروز که خودم را وزن کردم، متوجه اضافه وزن زیادم شدم. انگار تجربه قرنطینه به شکمم ساخته است. تا اواخر اسفند در تهران بودم و بعدش به خانه برگشتم. پس از تعطیلی و دورکاری دلیلی برای ماندن وجود نداشت. از وقتی آمده ام خانه دارم، انگار ناخودآگاه دارم انتقام قحطی را می گیرم. گرچه خودم هم آشپزی بلدم و هر موقع وقت باشد، آشپزی می کنم. اما هیچ چیز جای دست پخت مادر را نمی گیرد. این را وقتی فهمیدم که بشقاب غذایم از یک عدد همین طور رفت بالاتر. اگر خودم بخواهم غذا درست کنم، چیزی را انتخاب می کنم که وقت گیر نباشد. یکی از دلایل علاقه زیادم به ماکارانی هم همین است. ماکارانی می توان در عرض نیم ساعت پخت.

نمی دانم تجربه خوابگاه را داشته اید یا نه؟ اما غذاهای خوابگاه آنقدر بد بود که می توانست تا روزها اشتهایت را کور کند. نتیجه این می شد که وقتی برمی گشتیم خانه، تا جایی که می توانستیم بخوریم. انگار می خواستیم تمام لذت را ذخیره کنیم که دوباره وقتی غذای خوابگاه را در آن ظرف های نقره ای رنگ پلاستیکی می گرفتیم، با همان خاطره خوش هضمش کنیم. در این خانه نشینی اجباری، سعی کردم چند مجله و کتاب در موضوعات مورد علاقه ام بخوانم. ناداستان ۰۰۶ درباره غذا است. راستش غذا خوردن آنقدر عادی است که هرگز فکر نمی کنیم ممکن است، همین وعده های روزانه خلق و خوی ما را شکل دهند. یکی از جذاب ترین روایت های ناداستان غذا،  از سوشی تا سوپ خفاش است. جایی که سید جواد رسولی بر اساس ایده های فیشلر به غذا از زاویه هویتی نگاه کرده است. راستش بیشتر هدفم از نوشتن این پست دیدن یک نگاه متفاوت بود. اینکه می توان به غذا خوردن که یک کار ساده است از دیدی دیگر نگاه کرد. بخشی از این تک نگاره را اینجا می نویسم:

در آشپزی سنتی ایرانی، قواعد مربوط به سلامت را در نظامی دیگر می بینیم. جایی که طبایع چهارگانه و ایجاد تعادل میان آن ها یک اصل محوری است. آشپزی ایرانی در هر کدام از محصولاتش، در نهایت نقطه ی تعادلی برای طبایع مختلف مواد اولیه است. (گرمی) و (سردی) و (تری) و (خشکی) اهمیت دارند و از دل آن ترکیب شگفت انگیزی مثل عدس پلو با کشمش خلق می شود. این قواعد در سنت های گوناگون آشپزی در جهان، فرم ها و ساختارهای مختلفی پدید آورده است. هر کدام از فرهنگ ها، بر اساس شکل مواجهه شان با عالم، شیوه ی فکر کردن و زندگی کردن و بافت تاریخی و جغرافیایی شان، آشپزخانه ی خود را بنا کرده اند. لوی اشتراس گفته بود شکل آشپزی یک جامعه در واقع زبانی است که با آن ساختار جامعه بیان می شود. آن قدر که حتی می تواند تناقض های درونی آن جامعه را هم آشکار کند.