به تابلو «فرشته نو» از پل کِله نگاه می‌کنم. تابلویی که موجودی را نشان می‌دهد که روی از صحنه‌ای برگردانده و با بال‌های باز ایستاده است.

شاید منتظر حوادث ناگوار و شاید چشم به راه آینده‌ای نوید بخش. حالا نوبت به خواندن نمایشنامه «فرشته تاریخ» نوشته محمد رضایی‌راد است که خود آن را در تیرماه ۹۸ در سالن چهارسو به اجرا برده است. من نمایش را ندیده‌ام اما نمایشنامه «فرشته تاریخ» به اندازه کافی درخشان و خودبسنده بود.

فرشته تاریخ، پرسه در تاریخ است. یک شب هولناک؛ والتر بنیامین، فیلسوف یهودی‌تبار در مرز اسپانیا و فرانسه گرفتار شده و در انتظار رسیدن گِشتاپو، پلیس سری نازی، است. بازده زمانی روایت نمایش از شب تا صبح است. از نظر تاریخی علت دقیق مرگ بنیامین مشخص نیست؛ برخی معتقد هستند او خودکشی کرده و برخی معتقد هستند او به قتل رسیده.

رضایی‌راد در مقام نویسنده یک برداشت کاملاً ذهنی از آخرین شب زندگی بنیامین ارائه می‌دهد. روایت با گفتگوی اُتو با والتر بنیامین آغاز می‌شود. اُتو در گذشته استاد فلسفه بوده و در زمانی که بنیامین تز دکترای خود را می‌نوشته، جزئی از اعضایی بود که باید صلاحیت علمی او را تایید می‌کرده و حالا در حزب نازی پله‌های ترقی را طی کرده و تبدیل به یک بازپرس شده.

تابلو فرشته نو اثر کله
بعد شاهد گفتگوی بنیامین با برتولت برشت، دوست صمیمی‌ش هستیم. گفتگوهایی درباره مفهوم تئاتر اپیک، سیاست و چگونه گذراندن این شب سخت. آن‌چه در این قسمت از نمایش اهمیت دارد، سقراط است. یک جور یافتن شباهت بین سقراط شهید فلسفه با بنیامینی که در زمان حیاتش قدر نیافت. حتی شاید دیالوگ‌های بخش میانی می‌تواند شروع صبح و پایان کار بنیامین را پیش‌بینی کند. بعد از گفتگو با برشت، همسرایان وارد می‌شوند.

همسرایان در طول نمایش رویاها، ترس‌ها و کابوس‌های بنیامین را تکرار می‌کنند. در میان این همه اما گفتگوهای بنیامین با آسیه لاسیس، معشوقش هم اهمیت خود را دارد. یک عشق ناکام و حالا هجوم ذهن بنیامین برای به یادآوردن خاطرات گذشته با آسیه.

آن‌طورکه از روایت می‌فهمیم آسیه متهم به جاسوسی از روشنفکران به نفع شوروری است که بعدها خودش در شوروی به تبعیدگاه فرستاده می‌شود. بنیامین در ابتدا به دنبال فهمیدن سرنوشت خود در صبح روز بعد است و شخصیت نگهبان که مدام به دنبال سگ می‌گردد به اتاق او رفت و آمد دارد. بعدها می‌فهمیم که این سگ کولی است که وعده مرگ شومی را برای بنیامین می‌دهد.

اما چرا «فرشته تاریخ» مهم است و باید درباره آن نوشت؟

رضایی‌راد با هوشمندی تئاتر اپیک را انتخاب کرده، این تئاتر با ویژگی‌هایی مثل وقفه یا شوک و مبتنی بر دیالکتیک می‌تواند ایده اولیه او را به خوبی پوشش دهد.

سقراط فیلسوف شهیر یونانی اولین شهید فلسفه است. او با گفتگو با مردمان سعی داشت آن‌ها را آگاه کند. رضایی‌راد هم با استفاده از تئاتر روایی یا اپیک که یکی از ویژگی‌های آن آگهی‌بخشی و همراهی مخاطب با تئاتر است توانسته بین بنیامین و سقراط نوعی همگونگی ایجاد کند.

اما سوال مهم‌تر این است که چرا سقراط و بنیامین شبیه هم هستند؟ از نظر کرنولوژی آن‌ها به هیچ وجه پیوندی ندارند اما هر دو فیلسوف هستند و هر دو جلوتر از زمان خود بودند. جرم سقراط «فاسدکردن جوانان» بود و جرم بنیامین زیستنی پیش‌رو در زمانه فاشیسم. سقراط جوانان را به اندیشه دعوت می‌کرد و دیگران او را فاشیست می‌دانستند.

بنیامین یهودی و مارکسیسم بود و همین دو برای زیست در عصر فاشیسم، کافی است تا حق حیات نداشته باشی. ماشین فاشیسم با هر اعتقاد ضد خود و هرگونه آزادی به شدت مقابله می‌کرد و جهان برای حداقل دو دهه در خشم و کشتار فرو برد. بنیامین را باید در زمانه خودش فهم کرد.

سقرط با شوکران به استقبال مرگ می‌رود و شاگردانش به دور او حلقه می‌زنند. بنیامین با مرفین به پیشواز مرگ می‌رود و همسرایان ذهنی‌ش به دورش حلقه می‌زنند. او هم شهید راه فلسفه شده است. آن‌چنان که از نمایش می‌فهمیم، فرشته تاریخ خود بنیامین است. فیلسوفی که جلوتر از زمانه خود حرکت کرد. دستگیر شد و در نهایت قبل از شکنجه و تبعید و آشوویتس خودکشی کرد. فرشته تاریخ ستم‌های گذشته و آینده را می‌بیند و تاریخ همیشه در قالبی نو تکرار می‌شود. سال‌ها قبل سقراط قربانی بود و حالا نوبت به بنیامین رسیده است. «تاریخ هم قهرمانانش را و هم قربانیانش را تمسخر خواهد کرد.»

برچسب گذاری شده در: