«یاسمینا رضا، معروفترین نمایشنامهنویس زن فرانسوی امروز است که نمایشنامههایش به سیوپنج زبان ترجمه شدهاند و بازیگرانی مانند شون کانری، رابرت دونیرو و آل پاچینو آرزوی بازی کردن در نمایشنامههایش را دارند.»
این بخشی از مقدمه نمایشنامه سه روایت از زندگی نوشته یاسمینا رضا است که با ترجمه فرزانه سکوتی و در مجموعه «دور تا دور دنیا» نشر نی به چاپ رسیده است.
نام کتاب: سه روایت از زندگی
دستهبندی: نمایشنامه
ناشر: نشر نی
نویسنده: یاسمینا رضا
مترجم: فرزانه سکوتی
من یاسمینا رضا را با نمایشنامه «خدای کشتار» شناختم. نمایشی که ابتدا فیلمش، ساخته رومن پولانسکی، را دیدم و شیفته ایجاز و مینیمالیستی بودن نمایش شدم. یک موقعیت به ظاهر ساده انسانی و تنها در یک لوکیشن اما با انبوه پیچیدگیهای روابط انسانی و چالشهایی که بخشی جداییناپذیر از روابط است.
یاسمینا رضا؛ یکی از مطرحترین چهرههای نمایشنامهنویسی فرانسه
اگر اسم «یاسیمنا رضا» به نظرتان ایرانی است؛ تا حدی درست فکر میکنید. یاسیمنا، نویسنده و نمایشنامه نویس و بازیگر فرانسوی است. مادرش یک ویولونیست مجارستانی و پدرش دو رگه ایرانی و روس بود که هر دو از رژیم شوروی سابق به پاریس گریختند. یاسمینا در دانشگاه ناتِتر پاریس، تئاتر و جامعهشناسی خوانده. «گفتگوهای پس از خاکسپاری» که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد، اولین نمایشنامه او بود. یکی دیگر از معروفترین نمایشنامههایش، «هنر» است که در سال ۱۹۵۹ منتشرشده. «سه روایت از زندگی» هم یکی دیگر از نمایشنامههای مشهور اوست که در سال ۲۰۰۱ اجرا رفت و خود یاسمینا، نقش اینس را بازی کرده است.
درباره «سه روایت از زندگی»؛ روابط انسانی محور اصلی است
در اینجا فقط ایده اصلی را مطرح میکنم و خود نمایش را اسپویل نمیکنم. روابط انسانی محور نمایشنامههای یاسمینا رضا است. از دست روی اتفاق و ایدهای میگذارد که شاید به نظر خیلیها نتوان از آن نمایش خوبی بیرون آورد یا حتی در حد ایده یک نمایشنامه هم نباشد.
آنری و سونیا زن و شوهری هستند که از همان ابتدای نمایش اختلافشان بر سر بچه کاملاً مشخص است و بعداً میفهمیم این تضاد در جاهای دیگر زندگی زناشوییشان هم ریشه دارد. آنها میزبان اوبر و اینس هستند؛ مهمانانی که یک شب زودتر از شب وعدهکرده به ضیافت میآیند و همین رودرویی و گفتگوهای رد و بدل شده، بدنه روایت یاسمینا را تشکیل میدهد.
اما ایده اصلی یاسمینا در این نمایش آنجاست که یک اتفاق را در سه پرده و سه گفتگوی مختلف روایت میکند؛ در واقع سه برداشت از یک شب و این مساله از دو جهت برای من اجرایی متفاوت و جذاب بود؛ یک اینکه با وجود ثابتبودن موقعیت از خواندن روایت خسته نمیشدی و هر سه روایت را تا انتها میخواندی. دومین نکته هم نوعی بلوغ عاطفی یا برونریزی احساسات را نشان میداد.
در واقع از روایت اول تا روایت سوم، آدمها تغییر کرده بودند؛ کارکترها اسمهای یکسانی داشتند اما رفتار و گفتارشان فرق کرده بود. خواندن این نمایش حسابی مشتاقم کرد که دیگر آثار یاسمینا رضا را هم بخوانم.
درباره اجرایش هم کمی جستجو کردم؛ در فرودین ۹۳ به کارگردانی سیما تیرانداز بر روی صحنه رفته است که طبیعتاً من اجرا را ندیدم. در کل اگر به نمایشنامه علاقه دارید، خواندن «سه روایت از زندگی» را پیشنهاد میکنم. راستی فیلم «خدای کشتار» یا «God of Carnage» پولانسکی را هم از دست ندهید.
سلام علی جان.
راستش من علاقهی زیادی به خوندن نمایشنامه و رفتن به تئاتر ندارم. یه بار هم که موقع دانشجویی یه نمایشنامه نوشتم و با همکلاسیها تمرینش کردیم متوجه شدم نوشتنش هم برام جذابیتی نداره.
الان هم راجع به موضوع پست حرفی ندارم؛ فقط اومدم بگم خیلی خوب مینویسی. از طرز نوشتنت لذت میبرم.
محسنجان
من هم از نوشتن داستان و جستار فعلاً لذت بیشتری میبرم اما نمایشنامه هم برای من جذابیتهای خاص خودش رو داره. نظرت لطف تو رو میرسونه و ممنونم که این نوشتهها رو میخونی. امیدوارم در حد مقدورات زمانه همیشه خوب باشی، دمت گرم:)