ما خیلی کم از زنانگی میدانیم. این روزها که نام زنان در خیابانها طنیناندازه شده و بخش زیادی معترض وضعیت فعلی جامعه هستند، به نظرم لازم است درباره «زنان» و «جنبشهای فمینیستی» بیشتر بخوانیم. چند ماه قبل کتاب «جستارهایی در باب زنان» را خریده بودم و در شبهایی که بین تلگرام و اینستاگرام و در بین اخبار و ویدیوها تصاویر زنان را میدیدم، به یاد این کتاب افتادم و با دقت خواندمش. امیرحسین یکی از دوستان من، یکبار جمله جالبی را درباره جریانها و متفکران چپ گفت:«تیغ نقدشون خیلی شارپه (Sharp).» سوزان سانتاگ تا عمق وجودش، آنچنانکه من خواندم به سمت چپ متمایل است.
نویسنده، منتقد و پژوهشگری است که درباره جنبشهای مختلف اجتماعی و خصوصاً فمینیستی قلم زده و مهمترین اثرش «علیه تفسیر» است. در ویکیپدیا خواندم که نیکولاس نسیم طالب، نویسنده کتاب معروف «قوی سیاه» در نقدی به او طعنه زده بود که در خانه ۲۲ میلیون دلاری زندگی میکند و علیه نظام بازار آزاد مینویسد. طالب این کار را مصداق بارز امر غیراخلاقی میداند. کتاب جستارهایی دربارهی زنان نوشته سوزان سانتاگ است که با ترجمه «آذر جوادزاده» و توسط نشر نیماژ منتشر شده است. از این معرفی کوتاه که بگذریم، سعی میکنم ایده اصلی سانتاگ را بگویم و چند نقد هم به او داشته باشم.
تیغ برنده چپها؛ جزئیاتی که به آنها توجه نمیکنیم
جستار اول این کتاب با نام «استاندارد دوگانه پیرشدن» به مفهوم «سن» میپردازد. احتمالاً شما شنیدهاید که «سن خانمها را نباید پرسید.» سانتاگ همین جمله به ظاهر بیربط و کلیشهای را زیر تیغ نقد میبرد و به بررسی آن میپردازد. اینکه چرا زنان نسبت به سن خود حساس هستند و گذشت زمان بیرحمانهتر با یک زن برخورد میکند یا مردان در گذر زمان سعادت بیشتری را تجربه میکنند. ایده اصلی این جستار که به نظرم بهترین جستار کتاب هم بود، بررسی قضاوت جامعه و هنجارهای اجتماعی درباره پیرشدن زنان است.
سانتاگ معتقد است که در فرآیند پیرشدن مردان نسبت به زنان، شانس بیشتری برای برقراری رابطه و پیشرفتهای شغلی و اجتماعی دارند. هنجارهای جامعه این چنین تحمیل میکنند که یک زن باید تا سنی خاص مرد ایدهآلاش را پیدا کند و اگر نتواند این کار را بکند، نوعی حس سرخوردگی و سرشکستگی را به او نسبت میدهند. تا حد زیادی با سانتاگ موافق هستم، در واقع چهارچوبهای اجتماعی و فرهنگی خصوصاً در جوامع سنتی چنین دیدی نسبت به زنان دارند اما جالبتر از موضوع «سن»، نگاه سانتاگ به مسائل بود. اینکه یک جمله یا گزاره میتواند دستمایه تحقیق و نوشتن باشد.
زنانگی و زیبایی؛ از چاقی به لاغری
در ادامه کتاب جستارهای دیگری میخوانیم که عموماً درباره هنجارهای مختلف و چهارچوبهایی است که به زندگی زنان تحمیل شده است.
سانتاگ مینویسد:«زیبایی امری ملموس، بصری و تاریخی است.» در واقع در طی تاریخ مفهوم زیبایی تغییر کرده و شاید یکی از جالبترین ایدههای سانتاگ ارتباط زیبایی و قدرت است. تا قرنهای گذشته بشر به اندازه کافی غذا برای خوردن نداشته به همین دلیل تصاویر اشراف یا هیبت مجسمهها عموماً به صورت عضلانی و چاق کشیده میشدند. چون آنها در طبقهای بودند که میتوانستند به وفور به انواع غذا دسترسی داشته باشند. در آن موقع زیبایی در چاقی تعریف میشد اما امروزه که غذا به وفور در دسترس همگان است، دیگر چاقی با زیبایی پیوندی ندارد و افراد به دنبال لاغرشدن هستند. در جستار پایانی کتاب هم سانتاگ به چند سوال درباره جنبشهای زنانه پاسخ میدهد.
کلیگویی و منبرخوانی سانتاگ
سانتاگ در مقام جستارنویس، مقالات خود را شروع میکند اما در پایان جستارها لباس یک مبلغ را پوشیده و به ارشاد مردم میپردازد. نصحیتکردن زنان و دعوت آنها به مبارزه؛ مسالهای که خواندن یک صفحه آخر این جستارها را میتواند به امری طاقتفرسا تبدیل کند. به نظرم اگر حرفها و استدلالهای یک فرد به اندازه کافی قانعکننده باشد، نیازی به منبر رفتن نیست.
دومین ایراد بزرگ جستارهای سانتاگ علیرغم نقادی و نگاه دقیقش کلیگویی و بیان گزارههایی است که هیچ منبع مستندی ندارد. به این پاراگراف دقت کنید:
«جامعه صنعتی مدرن در ساختارها و ایدئولوژیها دارای تناقضهای بسیاری است؛ اما به عقیدهی من، اگر هدف مبارزه برای آزادی زنان تلاش برای بدترکردن و تشدید تناقضات موجود باشد، به موفقیت آن امیدی نیست. وظیفهی ما بهرهبرداری بیشتر از تضاد نیست، بلکه از جاکندن این ساختارهای ریشهدار است. جنبش زنان باید به حملهی انتقادی به ماهیت دولت و استبداد هزارسالهی حکومت پدرسالارانه منجر شود که در قالب موجز استبداد عجیب و غریب و مدرن دولت فاشیستی متجلی میشود.»
سانتاگ ادعا میکند که دولتهای مدرن فاشیستی است و با توجه به اینکه این جستار در سال ۱۹۷۳ نوشته و منتشرشده است، طبیعتاً به دولتهای جنگ جهانی دوم اشاره ندارد. اما سانتاگ هیچ دلیلی بر فاشیستی بودن دولت مدرن نمیآورد. این کلیگوییها و صحبتهایی که پشتوانه قوی ندارند، اعتبار کلی جستارها را برای من کم کرد. اما نگاه سانتاگ و جزئینگریاش بسیار آموزنده بود.
سلام. وقت بخیر. آذر جوادزاده هستم. از بیان دیدگاه شما نسبت به جستارهایی در باره زن که در واقع مجموعهی گردآوری شده و حاصل دو سال کار پژوهشیست؛ بی نهایت سپاسگزارم. من هم مثل شما با همهی گفته های سانتاگ موافق نیستم. ولی ویژگیهای خاص از دیدگاه سانتاگ را در بارهی زن، بسیار میپسندم.
پاینده و سرافراز باشید.
سلام آذر عزیز
ممنونم از زمانی برای که خوندن نوشته من صرف کردی. من هم آشنایی زیادی با سانتاگ نداشتم و این کتاب به نوعی اولین برخورد من با این متفکره، امیدوارم بتونم در آینده با خوندن سایر کتابهاش دیدگاه کاملتر نسبت به عقاید و مدل ذهنیش به دست بیارم.